-
شعر سنگ قبرم...
جمعه 18 اردیبهشت 1394 00:10
شعر سنگ قبرم... روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت زیر باران غزلی خواند، دلش تر شد و رفت چه تفاوت که چه خورده است، غم دل یا سم آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت روز میلاد، همان روز که عاشق شده بود مرگ با لحظه دیدار برابر شد و رفت او کسی بود که از غرق شدن می ترسید عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت هر غروب از دل خورشید گذر...
-
مامان وبابا
چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 22:50
چشمای تو دریاست که دخترم حتماََ چشماش دریاچه است... ح ر ع من و تو می تونستیم بهترین مامان و بابای دنیا باشیم...
-
زندگی رایادمان ندادند
چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 00:10
زندگی رایادمان ندادند نگفتند…. کسی که سیگار میکشه،معتاد نیست! کسی که بلوند میکنه،فاحشه نیست! کسی که بنز سوار میشه،دزد نیست! کسی که میخنده،بی غم نیست! کسی که درس نمیخونه،خنگ نیست! کسی که سکوت میکنه، لال نیست! کسی که بهت دست میده،دوست نیست! کسی که میبوستت،عاشقت نیست! یادمان ندادند، زود قضاوت نکنیم….!!! گوسفندها فکر...
-
چگونه چشم ببندم بر این الهه ی عشق؟!
دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 13:34
شب است، در همه دنیا شب است، در من شب مرا بگیر چنان جفت خویش لب بــر لب! چگونه چشم ببندم بر این الهه ی عشق؟! عجب فـرشته بـا مزّه ای ست لامصّب! جلو نرو کـه به پایان نمی رسد این راه کدام خاطره مانده ست؟! برنگرد عقب! چـــقدر قــــرص مسکّن؟! چــقـدر مُهر سکوت؟! رسیده درد به عمق ِ... به عمق ِ عمق ِ عصب کدام آتش عـــاشق...
-
گردشگری
شنبه 12 اردیبهشت 1394 13:27
با نگاهت اجتماع کافری تشکیل شد هیئتی از فرقه های دلبری تشکیل شد مردم از خانه برای دیدنت بیرون زدند سازمان رسمی گردشگری تشکیل شد ماده گرگ چشمهایت آنقدر کشته گرفت در مسیرت دادگاه کیفری تشکیل شد آنقدر مردان بیچاره گرفتارت شدند مجمع لغو طلاق محضری تشکیل شد عاشقیدن جوری از زیبایی ات معنا گرفت که گروه جعل های مصدری تشکیل شد...
-
جایی برای یک نظر
جمعه 11 اردیبهشت 1394 00:20
سلام اقای عسگری من خانم ... کاش از روز اول به خودم می گفتین تا کار به اینجا ها نمی کشید اگر باعث اذیتتون شدم از شما عذر خواهی میکنم با ارزوی موفقیت برای شما ساعت 14:47 دقیقه روز 25 خرداد1390 یه دوست داشتن خیلی معمولی ...
-
کمی محض گریه...
چهارشنبه 9 اردیبهشت 1394 22:26
نیامدی و من از خدا عشق نزول کردم...ح ر ع وقتی کسی ک دوسش داری پیشت نباشه، تو دلت هزاربار تکرار و تمرین میکنی که وقتی اومد چی بهش بگی، درمورد چی حرف بزنی، چجوری حرفو شروع کنی و... کلی انتظار میکشی بالاخره میاد ولی وقتی اومد لام تا کام حرفی نمیزنی نه اینکه نخوای حرف نزنی، نه دست خودت نیس... من جلادم !!! هر روز که نمی...
-
مستی
دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 23:50
آنقدر مستی که مویت را شرابی میکنی باز سهم ِ باد را خانـــــــه خرابی میکنی ماه آنهم روز ِ روشن دیده تا حالا کسی؟ کوچه را هر صبح با خود آفتـــابی میکنی تاجر ِ فیـــروزه، نیشــــابوری از پروانه ای جاده را ابریشــــم از گلهای ِ آبی میکنی من که اهلش نیستم اما تعارف، بد که نیست کی مرا مهمـــــان ِ آن باغ ِ گلابی میکنی؟...
-
لب های گیلاسیت...
یکشنبه 6 اردیبهشت 1394 13:55
لب های گیلاسیت آلوچه قاطی داشت... ح .ر .ع
-
اهنگ شهر دور( دنگ شو)
شنبه 5 اردیبهشت 1394 23:49
شنیده ام عزم سفر کرده ای هوای دلدار دگر کرده ای مهر مرا ز سر بدر کرده ای تورو به خدا اگه میشه تنها نرو اونجا که میری نمیدونم کجاست زمین شادیه یا جای غماست خاک غریبه هست و یا آشناست بگذر از این سفر تو بی من نرو به راه دور نرو تو افسرده شی رنج سفر نبینی آزرده شی گُلی میترسم که تو پژمرده شی تورو به خدا اگه میشه تنها نرو...
-
مربای گل محمدی
جمعه 4 اردیبهشت 1394 15:09
مواد لازم : شکر800 گرم گل محمدی خشک800 گرم جوهر لیمویک قاشق چایخوری گلاب2 قاشق غذاخوری آب به میزان لازم رنگ خوراکی قرمز2 قطره طرز تهیه :گل خشک را به مدت یک ساعت خیس کرده بعد به مدت 5 دقیقه می جوشانیم آنرا در آب سرد ریخته به مدت 4 الی 5 ساعت دوباره آب آن را عوض می کنیم ، بعد شکر را با آب پیمانه کرده یعنی هر لیوان شکر...
-
سخته دلتنگی
یکشنبه 30 فروردین 1394 23:47
سخته دلتنگی برای اون کسی که، هیچ چیزی ازش نمی دونی، ندیدیش که نمی شناسیش و دنیات و گرفته، هر جایی که رفتی دنبالت کشیدیش شاید اصلا بدون ِ اینکه بدونم،چند دفه رد شده باشم از کنارش دست اون راننده تاکسی و می بوسم، که یه روز اونو از این مسیر بیارش گاهی وقتا بدجوری خراب میشم با، خاطراتی که هنوز برام نساخته من نمی شناسمش و...
-
الهه شما کیه؟
یکشنبه 30 فروردین 1394 23:33
الهه شما کیه صرفا یک نرم افزار اندرویدی هست . . . . . می تونید از طریق بازار دانلود کنید
-
بدون شرح
یکشنبه 30 فروردین 1394 00:20
تمام یک زندگی...
-
من وهمسرم
جمعه 28 فروردین 1394 21:44
رفتم بلیت بگیرم هتل رزرو کنم خانم ازمن پرسید چند نفرید گفتم دونفر بعد گفتش با همسرتون دیگه منم گفتم آره ... من دروغ نگفتم چون تو در من حل شده ای به مادرم گفتم که همسرم باید شبیه توباشه فسیل میشم من تو چاه نفتی که تو عمق جشماشه... ح ر ع من دلتنگم حتی برای کسانی که تو را به یادم می اندازند...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 فروردین 1394 09:54
. . . چقدر فرصت خوبی ست،واقعا،برسی . دُرُست،پُست شَوی و،به دستِ زن برسی ! . . زنی جوان،که تو را در خودش بغل بِکِشد . وَ بعد،درهیجانی به پیرهن برسی . . وَ بعد،پاره کنی ،دکمه،دکمه،پیراهن . بلرزی و به تماشای یک بدن برسی . . وَ دست خیس، که بر سینه ات کشیده شود . به درک فلسفه های عمیق تن برسی . . وَ آبهای جهان...-نه-...که...
-
الهه.....
پنجشنبه 27 فروردین 1394 23:41
لب هایش را غنچه کرد بهار شروع شد...، ح. ر.ع دختری که زنم بود..... هنوزم هست.....
-
دردسر
شنبه 22 فروردین 1394 21:48
رفقا..!! می خواستم دردل کنم گفتم دردسر میشه...!!!!
-
20 جمادی الثانیه 1432
جمعه 21 فروردین 1394 12:11
شاخه نبات من کمیک ترین لبخند قرن در امپراطوری صورت تو وسلطنت رضاخانی چشمهایت چنگیز مغولی از عشق را به جانم انداخت که این روزها نبش قلب می کند خاطرات زنده به گور شده 4 سال قمری پیش را... درخت کوچکی را به جنگلی تشبیه می کند و جوی آبی را همچون رودخانه ای خروشان در میان دشت وسیعی از لاله زار های هلندی و حضرت بانویی که که...
-
یاسر قنبرلو
یکشنبه 16 فروردین 1394 23:27
از تنم تا تنش یک وجب بود وقت چسبیدن ِ لب به لب بود عقل ! امّـا جدایی طلب بود بود ! امـّـا دخالت نمی کرد! عشق ِ من ، لکه ی دامنش بود من حواسم به پیراهنش بود او حواسش به مرز تنش بود بود! امــّا رعایت نمی کرد !! آن شب از جان مستم چه میخواست دست او روی دستم چه میخواست وسوسه از شکستم چه میخواست تف بر این ارتجاع ِ صعودی...
-
دیگر نیست..!
جمعه 14 فروردین 1394 00:09
شده هرگز! دلت مال ِکسی باشد که دیگر نیست؟ نگاهت سخت دنبال ِکسی باشد که دیگر نیست؟! برایت اتفاق افتاده در یک کافه ی ِ ابری ، ته ِفنجان ِ تو فال ِکسی باشد که دیگر نیست؟! خوش و بش کرده ای با سایه ی ِ دیوار وقتی که دلت جویایِ احوالِ کسی باشد که دیگر نیست؟! چه خواهی کرد ؟! اگر هر بار گوشــــی را که برداری نصیبت بوقِ اشغالِ...
-
ازدواج کنم!
چهارشنبه 12 فروردین 1394 23:54
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻢ! ﻭ ﺑﯽ ﺷﮏ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺎ زنی ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺟﻤﻊ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻭ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻤﻊ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯﻣﺎﻧﯿﮑﻮﺭ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺭﮊﯾﻢ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﻭ ﺳﺎﮐﺸﻦ ﻭ ﭘﺮﻭﺗﺰ ﻟﺐ ﻭ ﺟُﮏ ﻫﺎ ﻭ ﺳﺮﯾﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺗﺮﮐﯿﻪ ﺍﯼ ﻭ ﺧﺮﻡ ﺧﺎﺗﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻨﺪ، ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺁﺗﺶ...
-
زن
چهارشنبه 12 فروردین 1394 21:41
زن: مانند قهوه است که اگر به آن اهمیت ندهی سرد می شود حتی در احساسش. هنگامی که ساکت شود در برابر محبوب خود کلمه ها بصورت اشک ها سرازیر می شود آنموقع انسانیت و لطافت او بیشتر می گردد. زن: ابتدا از نزدیک شدن به تو میهراسد اما در پایان میگرید وقتی ازش دور شوی کیست که او را درک کند. زن: تقاضای محال از تو ندارد وفقط او می...
-
ارشیوhra-em
سهشنبه 11 فروردین 1394 00:15
در سرم تویی در چشمم تویی در قلبم تو .. “من” عکس دسته جمعی تو ام … من، منم! نه هیچکسِ دیگر و هرآنچه که دیگران درباره ی من فکر می کنند و یا می گویند همانی ست که نیستم! چرا که آنها ذره ای درباره ی من نمی دانند من به بعضی چهره ها چون زود عادت می کنم پـیـششـان سـر بـر نمی آرم ، رعایت می کنم همچـنـانکـه بـرگ خـشـکـیده...
-
ارشیوhra-em
شنبه 8 فروردین 1394 23:59
ده سال بعد از حال ِ این روزام / با کافـه هـای بــی تو درگیرم گفتم جهان ِ بی تو یعنی مرگ / ده سال ِ رفتــی و نمی میرم ده سال بعد از حال ِ این روزام / تو تــوی آغـــوش یکی خوابی من گفتم و دکتر موافق نیست / تو بهتـــر از قرصـــای اعصابــی ده سال بعـــد از حــال ِ این روزام / من چ...ِ..ل سالم می شه و تنهام با حوصـــله...
-
یکی از بوسه هایت را
سهشنبه 4 فروردین 1394 23:44
وقتی هنوز آرزوی تکرارت را دارم یعنی هنوز تمام نشدی یعنی در این هوای بلاتکلیف چیزی مرا به یاد تو می اندازد یعنی دلم عجیب گرفته یعنی چرا نمی میری؟ ... لعنتی به خوابم که می توانی بیایی هر شب که نه، هر وقت حوصله داشتی هروقت خواستی برایت شعر بخوانم شاید پایت به بیداریم هم باز شد خدا را چه دیدی؟ یکی از بوسه هایت را لای قران...
-
سر تا پایم را خلاصه کنند....
دوشنبه 3 فروردین 1394 23:42
سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم "مشتی خاک" که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه یا "سنگی" در دامان یک کوه یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس شاید "خاکی" از گلدان یا حتی "غباری" بر پنجره اما مرا از این میان برگزیدند : برای" نهایت"...
-
چهل ستون
دوشنبه 3 فروردین 1394 16:35
مثلِ حوضِ زیرِ پای چلستون هیچم ولی من به چشم آوردمت از آنچه هستی بیشتر....
-
مادر
یکشنبه 2 فروردین 1394 22:26
امروز چه ساکتی حسن جان،چه شده؟ مادر به خدا حسین هستم نه حسن
-
تولدت مبارک بانو...
پنجشنبه 28 اسفند 1393 22:58
از تو نمی ترسم تو چیزی برای ترساندنم نداری فقط می توانی فسیل خاطراتمان را مدفون کنی در ته چشمانت و برای نوادگانت از عشقی بگویی که به نفرت نه، به بی تفاوتی کشاندی اش و بعد با ژستی روشنفکرانه ادامه دهی "شاعران نیز گونه ای بودند، از نژاد دایناسورها که قرن ها پیش منقرض شدند." . شاید روزی در آسایشگاه سالمندان روی...