زنی که عقل دارد عشق را باور نخواهد کرد
که زن با شاعر دیوانه عمرا سر نخواهد کرد
مبادا بشنود یک تار مویش زِلّـه ام کرده
که دیگر پیش چشمم روسری بر سر نخواهد کرد
خرابم کرد چشم گربه یی وحشی و می دانم
عرقریز سگی حال مرا بهتر نخواهد کرد
نکن... مستم نکن من قاصد درد آور عشقم
که شاعر چون لبی تر کرد، چشمی تر نخواهد کرد
جنون شعر من را نسل های بعد می فهمند
که فرزند تو جز من جزوه یی از بر نخواهد کرد
برای دخترت تعریف خواهی کرد: من بودم
دلیل شورِ "مهدی" در غزل... باور نخواهد کرد
بگویی، می روم زخمم زدی اما نترس از من
که شاعر شعر خواهد گفت اما شر نخواهد کر
وقتی پاییز تو زمستون یه قرار عاشقونست
وقتی دریا تویه ساحل دنبال یه جوربهونست
من و دریا تویه ساحل تو زمستون خود پایـیـــــــــز
ح ر ع
عشق، آرام ترین خودکشی دنیاست....
آواره ی آواره ترین ماه زمینم
در حال تماشای تو از دور همینم...
ح ر ع
آخ که چقد دوسش دارم
رفتم از دست بیا
تا نفس هست بیا
تامسیرمون نرفته
سمت بن بست بیا
گاه و بیگاه بیا
با دلم راه بیا
دیگه کوتاهی نکن
کمی کوتا بیا
....
گل محمدی من، مپرس حال مرا
به غم، دچار چنانم که غم دچار من است.
فاضل نظری.
من به در ک با فاضل نظری چراااااااا
گریه کار کمی ست
برای توصیف رفتنت،
دارم به رفتار پرشکوهی
شبیه مرگ
فکر می کنم...
پشت این عکس
نمی تواند دیوار باشد
من
پشت این عکس
با تو
قدم زده ام...
گفته بودی غصه ها را بسپرم بر زورقت ,بی سرنشین
خود بگو بر قایقی از جنس کاغذ,کوه غم جا می شود؟؟؟
گاهی ستاره ای
دراوج عاشقانه ای
میشود بهانه ای
برای الهه ای
تا کجا میشود یک نفر را دوست داشت
اگر می ماندی قول نمیدام خوشبخترین دختر روی زمین می شدی
اما قول می دادم بیشتر از هرمرد دیگری برای خوشبختیت بجنگم
از تو چیز هایی را به یادگار دارم که هیچ وقت به ذهنت خطور نمیکند
اما همین ها برای تسکین من کافی است ، کافی نیست!!!
خدا تو را که دلت جایه دیگری بود چرااا سر راهم قرار داد!
برای خدا که نمیشود چرا اورد...
باید کسی حرفی بزند از تو تا از تو ارامش بگیرم