ترانزیت واژه ها...!!

جایی برای یک نظر...!!

ترانزیت واژه ها...!!

جایی برای یک نظر...!!

دنیای ما دیوانه ها

دنیای ما دیوانه ها

همه ما دیوانه ها از عشقی عمیق و افسانه ای گذشته ایم!!

ما دیوانه ها ثروتمند نیستیم اما بخشنده ترینم !

ما دیوانه ها اصولا همیشه اهل مهمانی رفتن هستیم! در جمع از همه زودتر همزاد خود را پیدا میکنیم  حال آن که اولین دیدار ماست! و همیشه در اولین نگاه از هم می پرسیم من قبلا تو را جایی ندیده ام!!

ما دیوانه ها گوشی هایمان کمتر از بقیه زنگ میخورد اما ما بیشتر از همه به تمام کسانی که فراموشمان کرده اند زنگ میزنیم و حالشان را می پرسیم! و به خاطر همین  تاریخ تولد همه دوستانمان را در حافظه داریم

برای ما دیوانه ها در دوست داشتن آدم ها جنسیت تفاوتی نمیکند  چون ما لبخند هایمان واقعیست و ابراز علاقه کردنمان دلیست!!

تفاوت ما دیوانه ها با شما در این است که همه را بی حساب و کتاب دوست داریم.....

دیوانه ها و همسرانشان......

ادامه دارد

#حمید_رضا_عسکری

{ مهتاب یغما }

ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪﻣﯿﻦ ﻗﺮﺹ ﺍﺳﺖ ... ﺩﺭﺩﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﺪ

ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ .... ﻃﺒﻊ ﺳﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﺪ ...


دردِ منِ هر لحظه از زن بودنم بیزار

ﺑﯿﺰﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺑﺮﺟﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﻢ ... ﺑﯿﺰﺍﺭ


ﺗﻮﯼ ﺍﺗﻮﺑﺎﻥ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﻗﺪﻡ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ

ﺩﺭ ﮐﺎﻓﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻗﻬﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺗﺮﮎ ... ﻏﻢ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ


ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻫﺮ ﺁﻥ ﺗﻮﯼ ﺭﮒ ﻫﺎﯾﻢ ﻫﻮﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ...

ﺧﯿﺎﻡ ﺍﺯ ﺑﺪﻣﺴﺘﯽ ﺍﻡ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺟﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ...


ﺯﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺮﯼ ﺭﺍ ﻫﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ

ﮔﺎﻫﯽ ﻭﯾﺎﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ


ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻮﺱ ﺑﻮﺩﯼ ... ﺑﻪ ﻟﺐ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ

ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺑﺎﺷﻢ ... ﺗﺎ ﺑﻪ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ...


ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﻢ ﻟﮏ ﻣﯿﺰﺩ ﺍﺯ ﺩﺭﺩﻡ ﺟﺪﺍ ﺑﺎﺷﻢ

ﺍﺯ ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﮐﻮﭼﮏ ﺳﺮﺩﻡ ﺟﺪﺍ ﺑﺎﺷﻢ


ﮔﺎﻫﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺴﺮﺗﻢ .... ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻮﺩ

ﮐﻪ ﺑﻐﺾ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﺗﻮﯼ ﺁﻏﻮﺷﺶ

ﻣﻦ ﻣﺜﻞ ﮔﻨﺠﺸﮑﯽ ﺑﻠﺮﺯﻡ ﺑﯿﻦ ﺑﺎﺯﻭﻫﺎﺵ

ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﺩﺭﺩﻡ ﺭﺍ .... ﺑﺒﺎﺭﺍﻧﻢ ﺩﻡ ﮔﻮﺷﺶ


ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪﻣﯿﻦ ﻗﺮﺹ ﺍﺳﺖ ﺩﺭﺩﻡ ﺭﺍ ... ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤد ....

ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪﻣﯿﻦ ﻗﺮﺹ ﺍﺳﺖ...



بی زن مردانگی شایعه‌ای بیش نیست!

می خواهم دوستت بدارم

تا به جای همه‌ی جهانیان پوزش بخواهم

از همه‌ی جنایاتی که مرتکب شده‌اند

در حق زنان!


از زنانگی‌ات دفاع می‌کنم

آنسان که جنگل از درختانش دفاع می‌کند

و موزه‌ی لوور از مونالیزا

و هلند از ونگوگ

و فلورانس از میکل‌آنژ

و سالزبورگ از موتزارت

و پاریس از چشم‌های الزا!


می‌خواهم دوستت بدارم

تا شهرها را از آلودگی برهانم

و تو را برهانم از دندان وحشی‌شدگان!


من کی‌ام بی تو؟

چشمی که مژه‌هایش را می‌جوید

دستی که انگشتانش را می‌جوید


آنگاه که مرد بر دوش زنی تکیه نکند

به فلج کودکان مبتلا می‌شود

آنگاه که مرد زنی را برای دوست داشتن نیابد

به جنس سومی بدل می‌شود

که هیچ ربطی به جنس‌های دیگر ندارد!


بی زن

مردانگی شایعه‌ای بیش نیست!


#نزار_قبانی

سبک پورن مدرن

شعرتون شاهکاره گلبانو

فوق العاده ست از تمام جهات

باید از این به بعد تو هر جمعی

بهتون گفــ[ـت] مهندس الکلمات

اما ماتیک تون قشنگ تره


-کاش میشد مثل گفته های شما

حرفای تازه و قشنگ زد و ...

-لایک و کامنت و شـِـیر کافی نیست

کاش میشد شعراتون ُ چنگ زد و ...

کاش میشد ... لا اله الا الله


-حافظین یا نواده ی سعدی؟

-شایدم از تبار خاقانی

-چشمه ی شعرتون عراقیه و

بحر بی ساحلش خراسانی

اما قربون سبک پورن مدرن


_بانو توو عکس ِ تازه دست به "کمر"_

-نبض شعر جهان توو دست شماست !

-عالیه

-نایس

-بی نظیره

-درود

-بانو عکس جدیدتون زیباست

اما طول ِ لباس ُ کمتر کن ...


_گور بابای شعر اگه اینه 

تف به قبر تلاش و استعداد

جلو حمومیای صابونی

نباید شعر گفت، باید ...

بانو ! ما از کجا شروع کنیم


#احسان_رعیت

دو تنهایی روی یک تخت

برای ما بهتربود که هر دویمان

جدا جدا تنها باشیم

دو تنهایی زیر یک سقف 

دو تنهایی روی یک تخت

دو تنهایی در آغوش هم جا نمی شد


به دنیا آمدیم تا جهنم را بزرگتر کنیم

با هر قدم از هم دور شویم

با هر قدم فراموش کنیم

نام کسانی را که دوست می داشتیم



#محمد_صابر_شریفی

به خاتمی سلام...!

به خاتمی سلام!

به چهره اش که مثل آفتاب

به سروقامتش

درخت چار فصل انقلاب

به صبرو استقامتش

به گفتگوبه همدلی به همدمی سلام...!



به خاتمی سلام

سلام برکتابتش

به ابتداوانتهای نامه اش

به استواری خطابتش

به جوهرکلام و خامه اش

به سید نجیب فاطمی سلام!



به خاتمی سلام

سلام برعشیره اش

بزرگ زادگان ساده کویر

به آفتاب روشن تباروتیره اش

به شیر پاک خوردگان سربزیر

سیاسیون بی نقاب

بر این تبارمردمی سلام!



به خاتمی سلام

سلام بر صلابتش

که خارچشم دیوودد

به صدق آن دعاو استجابتش

به اسوه خرد 

به مهربانی و گذشت بی حساب

به تیره رسول هاشمی سلام



به خاتمی سلام

برآن جبین چون سپهر

به لطف بیحدش

به زاده شریف ماه مهر

به نام جاودانه محمدش

به بیکرانه بودن مقام آدمی سلام!


به خاتمی سلام...!



#افشین_علا

#زنده_باد_اصلاحات

#زنده_باد_خاتمی

#تکرار_میکنم

رومن گاری ، خداحافظ گاری گوپر

وقتی دو نفر مثل من و تو جدی عاشق همن باید هر کاری که می‌تونن بکنن تا عشقشون رو نجات بدن.

باید حفظش کنن و برای این کار اولین کاری که باید بکنن اینه که از هم جدا بشن.



رومن گاری ، خداحافظ گاری گوپر




به کوچه آمده بودم کمی هوا بخورم

که چشم مست تو را دیدم و زمین خوردم


#بهمن_صباغ_زاده


به ﺭﻭﯼ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﮔﯿﺴﻮﯼ ﺍﻭ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ

ﺧﺪﺍ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﺎﻥ ﺭﻭﺳﯿﺎﻫﺶ ﺭﺍ نگه دارد


#سجاد_سامانی

به من می گفتن دیوونه،ولی من دیوونه نیستم!

به من می گفتن دیوونه،ولی من دیوونه نیستم!

قضیه بر می گرده به چند سال پیش،بعد از اینکه مادرم فوت کرد واسه اینکه از خاطرات خونه خلاص بشم یه آپارتمان توی ساختمونی چند طبقه اجاره کردم،اما خیلی زود فهمیدم توی همسایگیم یه مادر و پسر زندگی می کنن که از شانس من پسرِ هم اسم من بود!

مادرش هم دائم اون رو صدا می زد،لحن صداش طوری بود که حس می کردم مادرم داره صدام می زنه،روزهای اول کلی کلافم می کرد اما بعدش سعی کردم از این اتفاق لذت ببرم، شروع کردم به جواب دادن!

مادرِ اون ور دیوار به پسرش می گفت شام حاضره،من این ور دیوار جواب می دادم الان میام،خیلی احمقانه بود ولی خب من صداش رو واضح می شنیدم،فکر می کردم مادرمه!می گفت شال گردن چه رنگی واست ببافم،می گفتم آبی،حتی وقتی صبح ها بیدارش می کرد بهش التماس می کردم بذاره پنج دقیقه بیشتر بخوابم!

راستش من هیچ وقت پسرش رو ندیدم،فقط چند بار خودش رو یواشکی از پنجره دیدم که می رفت بیرون،موهاش خاکستری بود،همیشه با کلی خرید بر می گشت.

یه بار هم جرأت کردم و واسش یه نامه نوشتم'من هم اسم پسر شما هستم و شما رو مثل مادرم دوست دارم'!

تا اینکه یه روز داستان بدجور بیخ پیدا کرد،یکی از دوست هام فهمید تو خونه دارم با خودم حرف می زنم،اونم دلسوزیش گل کرد و تا به خودم اومدم دیدم به زور بردنم تیمارستان،می گفتن اسکیزوفرنی دارم!

توی تیمارستان کلی داروی حال به هم زن به خوردم دادن و واسم پرونده تشکیل دادن،من چند هفته ای بین بیمارهای اسکیزوفرنی زندگی می کردم که یکیشون فکر می کرد 'استیون اسپیلبرگ' شده،یکی دیگه هم فکر می کرد تونسته با روح 'بتهوون' ارتباط برقرار کنه،حالا این وسط من باید ثابت می کردم که فقط جواب زنِ همسایه رو می دادم،اما هر بار که داستان رو تعریف می کردم دکترها می گفتن همسایه ات اصلا کسی رو نداره،تنها زندگی می کنه!

دیگه کم کم داشت باورم می شد که دیوونه شدم!

تا اینکه یه روز زد به سرم و لباس دکتر رو پیچوندم و پوشیدم و از تیمارستان فرار کردم،صاف رفتم سراغ زنِ همسایه،اما از اون خونه رفته بود

فقط یه نامه واسم گذاشته بود:

من هم شما رو مثل پسرم دوست دارم،پسرم اگه زنده بود،الان هم سن شما بود!


• قهوه سرد آقای نویسنده •

| #روزبه_معین |


من هرگز بلد نبودم معشوقه ی خوبی باشم،

من هرگز بلد نبودم معشوقه ی خوبی باشم،
چون معشوقه های خوب مدام ناخن هایشان را سوهان میکشند و با لاک های رنگی تزئینشان میکنند،
حواسشان به پوست دستشان هست که مبادا زبر باشد و خشک،
من اما ناخن های یکی درمیان کوتاه و بلندم را هرگز سوهان نمیکشم ، حتی گاهی که یکیشان میشکند خودم را لوس نمیکنم و ناراحت نمیشوم، 
اضافه هایش را با ناخن گیر میگیرم و بی تفاوت منتظر بلند شدنش می مانم!!
خب معشوقه ی خوب نبودن از همین چیزها شروع میشود دیگر،
از بلد نبودن خیلی کارهای دخترانه و ظریف !! 
مثلأ فکر کن بلد نباشی جوری خط چشم بکشی که به صورتت بیاید،
فقط محض تنوع یک خط کج بیندازی پشت چشمت و ریملت را جوری بزنی که مژه هایت بهم بچسبد و حوصله نداشته باشی جدایشان کنی !! 
مدام ماسک های جور واجور  روی صورتت نگذاری و نگران ریزش مژه و ابروهایت نباشی!
اسم عطرهای مارک و برند های مختلف را بلد نباشی و عطر ساده ی قدیمی ات را بزنی و عین خیالت هم نباشد !!
راستی یک چیز مهمتر هم وجود دارد،
اینکه بلد نباشی غذایت را اضافه بیاوری و نصفه نیمه رهایش کنی ...!
اصلأ شاید یکی از ویژگی های بارز معشوقه های خوب باکلاس بودن باشد،
اینکه خاکی نباشند و لباس های اتو کشیده و روشن بپوشند،
آرام صحبت کنند ، آرام بخندند !
وقتی آفتاب افتاد توی چشمشان عینک بزنند و بعد که آفتاب رفت عینک را بگذارند روی موهای مرتب و صافشان !!
نه مثل من که آفتاب را برای روشن تر شدن رنگ چشمانم دوست دارم و عینک های آفتابی أم گوشه ی خانه خاک میخورد مثل انگشترها و دستبند های مانده در صندوقچه ی کوچکم!
من معشوقه ی خوبی نیستم چون حرف های عاشقانه أم کم و کسری زیاد دارد و خیلی چیزها همیشه کنج گلویم قایم میشود که شیشه ی خاص بودنم نشکند ! 
اصلأ خوب یا بد چه فرقی میکند،
خاصیت آدمها همین است،
بعضی ها بلد هستند معشوقه باشند بعضی ها نه !! 
اما نابلد ها هم خصوصیات مخصوص خودشان را دارند،
ذوق کودکانه و بیخیالی،
خنده های از ته دل و گریه های سریع...
سورپرایزهای کوچک و بدون دلیل،
گاهی هم پرخاشگری های از سر دلتنگی و غم.
.نابلد ها رفتارهای عجیبی دارند !
.....
من  معشوقه ی خوبی نیستم اما یک نفر 
من را با تمام نابلدی هایم
خیلی دوست دارد ... خیلی !!

#نازنین_عابدین_پور