ترانزیت واژه ها...!!

جایی برای یک نظر...!!

ترانزیت واژه ها...!!

جایی برای یک نظر...!!

عاشقانه های ملیح

من فکر میکنم که به من فکرمیکنی


بارزترین خصیصه ی من خوش خیالی است..
مسیح_مسیحا

بنشین ...
کمی با من چای می خوری؟

میدانی هر چه فکر می کنم پیش از تو را یادم نمی آید ...
مثلا یادم نیست ،پیش از آنکه عاشقت بشوم جمعه ها غروب چه می کردم ...
دلم می گرفت یا نه؟
بغض می کردم یا نه؟
پیش از تو گریه هم می کردم؟اصلا دلتنگ میشدم؟بهانه می گرفتم؟
هوایی میشدم یا نه؟باور کن درست یادم نیست ...
درست یادم نیست ،قبل از دیدنت ... قبل از نگاه کردن در چشمت ،هرگز نفسم بند می آمد یا نه؟
هرگز دست پاچه می شدم یا نه؟ضربان قلبم تند میشد یا نه؟
حتی درست یادم نیست که پیش از اینها، از کنار روسری فروشی ها که رد میشدم ساده می گذشتم یا مثل الان می ایستادم و هر کدام را بار ها و بار ها روی سرت تصور می کردم که این خوبست ... که آخ از این ... که این به سرت می آید ...
.
یادم نمی آید آن روز ها ... آن روز ها... آن روز ها، شب ها را چه می کردم؟یادم نیست پاییز چه میشد ،یادم نیست باران می آمد یا نه،یادم نیست غروب را ... تهران را ... خودم را یادم نیست ...
یادم نمی آید پیش از عاشقی هم حواس پرت و سر به هوا بودم یا نه؟
پیش از عاشقی هم شعر می گفتم؟
پیش از عاشقی هم عاشقت بودم؟اصلا بگو ببینم ،دل داشتم آن روز ها و بعد تو بردی یا از همان اول دیوانه بودم؟ من که اصلا یادم نیست ...
هیچ کدام را درست یادم نیست ...
آنقدر زندگی منی که هیچ چیز پیش از تو را یادم نمی آید ...
حتی یادم نیست،دیگر چه چیز هایی را یادم نیست ...فقط لطفی کن و کنارم بمان ...
بمان و نگذار هیچ گاه یادم بیاید ...
راستی یادم نیست،گفتی چای می خوری؟
.
سجاد شهیدی
.

سکس با بیوهء مچاله شده

عین قرصای زیر زبونی پدرم

عین شربتای  سرفه ی مادر

عین  خنده های از  سر یأس

خوب بودن یه امر مقطعیه


هیچ فرقی نداره کی باشم

هیچ فرقی نداره  کی باشه

بی تو هر جای  زندگی باشم

زندگی  یه کسالت  سگیه


خیلی وقته یه جای تهران و

با تو  بانوی من قدم نزدم

من که از ضرب و زور تنهایی

کوچه پس کوچه هاشو خوب بلدم


بعد تو شهرو زیرو رو کردم

با  همه  بیوه هاش خوابیدم

وسط  بغض  بودم و شهوت

لا به لای  گریه  لرزیدم


سکس با بیوهء مچاله شده

عین  آرامبخش  مقطعیه

عین خاموش کردن  جنگل

با  یه  بطری  آب  معدنیه


من که  این  یه  سال  لعنتی و

چن تا تقویم سالخورده  شدم

گاهی از درد بی کسی عصرا 

زنگ  میزنم  به خط خودم


گریه  می کنم  دلم  وا شه

حرف  میزنم  سبک تر  شم

کاش یادم بره که  بعد از  تو

من یه خط همیشه خاموشم


خسته ام عین ماده اسبی که

پا به ماه یه کره ی مردست

عین مردی که بعد رفتن تو

بی صدا لای شعرهاش شکست



عباس فرجی

23 دی ماه 92

2 سال پیش تو همین دقایق و ثانیه ها از کسی که مدت ها بود دوسش داشتم ودارم برای دومین بارخواستگاری کردم در صورتی که می دونستم ازدواج کرده.......

همه شعر های تعلق خاطری کوچک به اوست.....

خدامون مقصد مارو یکی کرد

که من عاشق بشم از هم بپاشم

تو رو پر داد تا من پر بگیرم

که با پرپر شدن از تو جداشم

....

حمیدرضا عسکری


همیشه واسه همچین روزی میشستم از قبل یه عاشقانه براش می نوشتم اما امثال تصمیم گرفتم انلاین براش بنویسم اما ب.غ.ض لعنتی نمیذاره...

باید برم قدم بزنم!!!!.

شهرزادپاییزی و یغما گلرویی

به دلم رحم نمیکنی ...

به آینده ای رحم کن ...

که دخترت از تو بپرسد عشق یعنی چی ؟!

و تو بگویی ...

عشق ...

.

.

. آن روز یادم می افتی ...

نه من را پیدا میکنی ...

نه جواب ِ سوال ِ دخترت را!



شهرزادپاییزی 


«پسربچه ای که تو رو دوست داشت»

تو از کوچه‌ رد می‌شدی، یادمه! 
با یه دامنِ نازکِ صورتی
یه جایی حوالیِ دَه سالگیم، 
همون سالای روشن و قیمتی

دوتا جوجه‌رنگی توی پیرهنم، 
یه برگِ لواشک تو دستام بود
وطن واسه من خونه‌مون بود و بس، 
همون کوچه معنای دنیام بود.

تو مثلِ یه قو رد شدی، یادمه! 
رو دریاچه‌ای که منو غرق کرد
گذشتی و بعد از عبورت جهان 
دیگه پیش چشمای من فرق کرد.

می‌خواستم همه چیزو قسمت کنم، 
با اون چشمای روشن خواستنی
یه جوجه، یه تیکه لواشک، یه تاس، 
چهار پنج تا تیله، یه لیس بستنی

ولی تو گذشتی و با تو گذشت، 
همه آب‌های جهان از سرم
حالا با همین موی جوگندمی
از اون کوچه با فکرِ تو می‌گذرم.

پسربچه‌ای که تو رو دوست داشت،
به عشقِ تو تبعید شد از بهشت
سرِ زنگ دینی توی دفترش 
برات اولین نامه‌هاشو نوشت.

قایم کردشون تو کیفِ مدرسه‌ش
کنارِ کتاب و تراش و مداد
بغل دستِ پرگار و نون و پنیر
ولی هرگز اونا رو دستت نداد.

پسر بچه‌ای که تو رو دوست داشت، 
هنوزم به یادت نفس می‌کشه
هنوزم تو خواباش قدم می‌زنی
نمی‌تونه بعد از تو عاشق بشه.

هنوزم تو از کوچه‌مون می‌گذری
یکی این‌جا مثلِ قدیم مستته
می خواد نامه هاشو به دستت بده
ولی دستِ بچه‌ت توی دستته.
یغما_گلرویی

همسرم با من نمیمونه

من سالهای سال میدونم


که همسرم با من نمیمونه


اون عاشق مردی شده اما


فک میکنه مردش نمیدونه


وقتی که سمت بسترش میرم


بهونه میگیره که حسش نیست


کلافه و افسرده و گیجه


حس میکنه انگار نصفش نیست


آرایشش کمتر شده از قبل


تا حرف بچه میزنم میره


حتی تصور میکنه اونو


اون لحظه که دستامو میگیره


تقصیر من بوده که این روزا


اغوش اون سمت یکی دیگست


از روز اول خوب میدونست


عشق یه زن تو قلب مردش هست \ rainyboy


ماتسوﺋﻮ ﺑﺎﺷﻮ

ﻣﺮﺍ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﭘﯿـر ﮐﺮﺩ؛


ﮐﻪ ﻫـﺮﮔﺰ ﺭﺥ نداد!



«ماتسوﺋﻮ ﺑﺎﺷﻮ»


اگر گذشته اذیتم می کند، پس هنوز نگذشته است...

مورات هان مونگان

زمین گرد نیست!!!

ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﮐﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﺮﺩ ﺍﺳﺖ

ﻣﯽ ﺭﻭﯼ، 

ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﯽ ﺭﻭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ

ﺁﻥ ﺳﻮﯼ ﺯﻣﯿﻦ 

ﻣﯽ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ...



" ﻋﺒﺎﺱ ﻣﻌﺮﻭﻓﯽ "




ﺯﻣﯿﻦ ﮔﺮﺩ ﺍﺳﺖ

ﺗﺎ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ

ﺁﻣﺪﻥ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ ...


" ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﺭﻭﺷﻦ "





ﺍﮔﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﺮﺩ ﻧﺒﻮﺩ

ﺑﻪ ﺭﻓﺘﻦ 

ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻡ ...


" ﻣﺤﻤﻮﺩ ﺩﺭﻭﯾﺶ "





ﺯﻣﯿﻦ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﮔﺮﺩ ﺑﺎﺷﺪ

ﻭﮔﺮﻧﻪ

ﺗﻮ ﺍﺯ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯼ

ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺭﺳﯿﺪﯼ ...


" ﺁﻧﮋﯾﻼ‌ ﻋﻄﺎﯾﯽ ﭘﯿﺮﮐﻮﻩ "





ﺯﻣﯿﻦ 

ﺁﻧﻘﺪﺭﻫﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ

ﮔﺮﺩ ﻧﺒﻮﺩ!

ﺍﺯ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯼ ﺗﺎ ﺍﻻ‌ﻥ

ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺩﻭﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﯽ ...


" ﻣﯿﻼ‌ﺩ ﺗﻬﺮﺍﻧﯽ "





ﺗﻮ ﻧﯿﺎﻣﺪﯼ

ﭘﺲ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﺮﺩ ﻧﯿﺴﺖ 

ﮔﺎﻟﯿﻠﻪ

ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ...


" ﺳﻬﯿﻞ ﻣﻠﮑﯽ "





ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﯿﺎﯾﯽ

ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ!

ﺯﻣﯿﻦ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮔﺮﺩ ﺍﺳﺖ ...


" ﺭﺳﻮﻝ ﯾﻮﻧﺎﻥ "




ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺯﻣﯿﻦ

ﮔﺮﺩ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﺎ ﻣﺴﻄﺢ

ﻭﻗﺘﯽ 

ﺗﻮ ﻫﯿﭻ ﮐﺠﺎﯼ ﺁﻥ ﻧﯿﺴﺘﯽ ...


" ﺭﺿﺎ ﮐﺎﻇﻤﯽ

همه حسرت

...

همه حسرت من همینه که تو

من وبا چه اسمی صدا می کنی

بشینم یه گوشه نگاهت کنم

زمانی که موهات وا می کنی

...

حمیدرضا عسکری

محمدی ترین عید خداوند مبارک

محمدی ترین عید خداوند مبارک...

" عاقبت بوسیدمش "...

لمس تن تو شهوت است و گناه 

حتی اگر خدا عقدمان را ببندد 

داغی لبت،جهنم من است 

حتی اگر فرشتگان سرود نیک بختی بخوانند 

هم آغوشی با تو،همخوابی چرک آلودیست 

حتی اگر خانه خدا خوابگاه ما باشد... 

فرزندما،حرام نطفه ترین کودک زمین است حتی اگر تو مریم باشی و 


من روح القدس خاتون من،حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم، یک 


بوسه یک نگاه حتی حرامم باد اگر تو عاشق من نباشی.....



جنون ، جنسیت نمی شناسد ... 


من زن هایی دیده ام ، مجنون 

و مردهایی که لیلی شده اند ... 


دیروز زنی در خیابان پرواز می کرد 

فریاد می زد : 

" عاقبت بوسیدمش "...


رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت

راهی بجز گریز برایم نمانده بود

این عشق آتشین پر از درد بی امید

در وادی گناه و جنونم کشانده بود

من از دو چشم روشن وگریان گریختم

از خنده های وحشی طوفان گریختم

رفتم که داغ بوسه پر حسرت ترا

با اشک های دیده ز لب شستشو دهم

رفتم که نا تمام بمانم در این سرود

رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم


نیست

این زندگی که زندگی نیست

جایی واسه دیوونگی نیست

چه سخته هرکی عشقت وخواست بگی

نیست....

برقی از شهوت


بانو ..." 

عشق یک مرد را زمانی به دلت راه بده، ڪه ...، 

دوستت دارم" را... 

در اوج آرامش به تو بگوید و ببوســــــــدت ..." 

ڪه در آن لحظه برقی از شهوت در نگاهش نباشد ...، 


تا برای یــــــڪ ساعـــــت نامــــت را ...، 

" معــــــشوقه نـــگذارد ..." 

کاش تو همسرم بودی....

کاش 

کَر بودم

کاش

کور بودم

من چشم هایم و گوش هایم از تو خاطره دارند

چشم هایم و گوش هایم را باید دور بریزم....