لابد تو آن دخترک هفت ساله بودی
با روپوش بنفش سال اول مدرسه
در ظهر تابستان نوزده سالگی من
دخترکی که بافتههای مویش
در پس مقنعهای سفید پنهان بود
و من با دستانم لپهای صورتیاش را گرفتم
و او خندید.
کجا بودی وقتی دماغ ناظم دبیرستان را میشکستم؟
کجا بودی وقتی کتک میخوردم
در سلولی به ابعاد چهار قدم؟
وقتی نخستین ترانه متولد شد تو کجا بودی؟
عروس باغهای معلق
که گیس معطرت مست میکند
شب بوهای تمام پارکهای سوت و کور تهران را.
کجا بودی
وقتی نقشه میکشیدم برای تغییر دادن جهان
با دوستی که سرانجام
به جرم سرقت مسلحانه از یک عطرفروشی
اعدام شد؟
وقتی تلو تلو میخوردم
مسیر یوسف آباد تا گیشا را
در ساعت سه بعد از نیمه شب؟
وقتی در اورژانس بیمارستان رضایی
تیغِ کاتر را با پنس از پهلویم بیرون میکشیدند
تو کجا بودی تا با یک لبخند،
غولِ درد مرا زمین بزنی؟
حالا تو این جایی
رو در روی من
و این کلاس دو نفره غایبی ندارد.
پس مرا که بیزارم از تمام معلمها
بر نیمکتی از عشق بنشان
و بیاموزم که چگونه
با دیریافتگی این دستها کنار بیایم.
دخترک شیرعسلی تابستان دور
که جای انگشتان دستم هنوز
بر گونههای مغرور تو مانده
من آن دانه شنم
که در صدف آغوشت
لابد تو آن دخترک هفت ساله بودی
با روپوش بنفش سال اول مدرسه
در ظهر تابستان نوزده سالگی من
دخترکی که بافتههای مویش
در پس مقنعهای سفید پنهان بود
و من با دستانم لپهای صورتیاش را گرفتم
و او خندید.
کجا بودی وقتی دماغ ناظم دبیرستان را میشکستم؟
کجا بودی وقتی کتک میخوردم
در سلولی به ابعاد چهار قدم؟
وقتی نخستین ترانه متولد شد تو کجا بودی؟
عروس باغهای معلق
که گیس معطرت مست میکند
شب بوهای تمام پارکهای سوت و کور تهران را.
کجا بودی
وقتی نقشه میکشیدم برای تغییر دادن جهان
با دوستی که سرانجام
به جرم سرقت مسلحانه از یک عطرفروشی
اعدام شد؟
وقتی تلو تلو میخوردم
مسیر یوسف آباد تا گیشا را
در ساعت سه بعد از نیمه شب؟
وقتی در اورژانس بیمارستان رضایی
تیغِ کاتر را با پنس از پهلویم بیرون میکشیدند
تو کجا بودی تا با یک لبخند،
غولِ درد مرا زمین بزنی؟
حالا تو این جایی
رو در روی من
و این کلاس دو نفره غایبی ندارد.
پس مرا که بیزارم از تمام معلمها
بر نیمکتی از عشق بنشان
و بیاموزم که چگونه
با دیریافتگی این دستها کنار بیایم.
دخترک شیرعسلی تابستان دور
که جای انگشتان دستم هنوز
بر گونههای مغرور تو مانده
من آن دانه شنم
که در صدف آغوشت
یغما..