لارا فابیان
بپذیر، راههای دیگری هم هست که به جدایی برسد
اگر به سوی روشن مینگریستیم، به یاریمان میشتافت
در این سکوت تلخ، بر آنم که ببخشایمت
این خطایی است که در زیادتی عشق سر میزند
بپذیر، دخترکی در من هماره تو را خواسته است
تو را که شبیه مادری بودهای، یاور و پناهگاه من
میخواهم این آواز را برایت بخوانم که ما یکدیگر را ترک نمیکنیم
در میانهی واژهها و رؤیاهایی که فریادشان میکنم:
دوستت دارم، دوستت دارم
مثل یک دیوانه، مثل یک سرباز
مثل یک ستارهی سینما
دوستت دارم، دوستت دارم
بسان یک گرگ، بسان یک پادشاه
بسان انسانی که من نیستم
میدانی، اینگونهات دوست دارم
بپذیر، در تمام غمها و رازهام به تو اعتماد کردم
حتی آنها که با نگاهبانان اعترافناکرده برادرند
در این خانهی سنگی
شیطان رقص ما را بهتماشا نشست
جنگِ تنبهتن را چنان میخواستم که صلح بیافریند
دوستت دارم، دوستت دارم
مثل یک دیوانه، مثل یک سرباز
مثل یک ستارهی سینما
دوستت دارم، دوستت دارم
بسان یک گرگ، بسان یک پادشاه
بسان انسانی که من نیستم
میدانی، اینگونهات دوست دارم
دوستت دارم، دوستت دارم
مثل یک دیوانه، مثل یک سرباز
مثل یک ستارهی سینما
دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم
بسان یک گرگ، بسان یک پادشاه
بسان انسانی که من نیستم
میدانی، اینگونهات دوست دارم
لارا با این اهنگ پا رو افسردگی و سکوت 6 سالش و بیرون اومدنش از اسایشگاه روانی گذاشت
عشق یه پسر که ترکش کرد...