ترانزیت واژه ها...!!

جایی برای یک نظر...!!

ترانزیت واژه ها...!!

جایی برای یک نظر...!!

کامران مولایی- تراژدی

اول قصه تو عاشق بودی

آخرش حیف که دل کندن بود

نقش تو شکستن مرد خودت

نقش من چیزی نبود مردن بود

دستای سرد منو صورت زرد

اشکایی که از چشام میریزه

بعد دوریه تو باور کردم

فصل عاشقی فقط پاییزه

بی تو دنیا به من افسرده حتی یک لحظه هم آسون نگرفت

رفتنت تلخ ترین حادثه بود تو که رفتی چرا بارون نگرفت

چرا بارون نگرفت , چرا بارون نگرفت چرا بارون نگرفت

.

.

مادرم آه کشید از غم من

من و آه و عشقی که دلگیره

میدونم که آه من بی اثره

ولی آه مادرم میگیره

مردو مردونه تو نقشم رفتم گر چه این نقش برام دلگیره

همیشه رسم همین بوده و هست اون کسی که عاشقه میمیره

بی تو دنیا به من افسرده حتی یک لحظه هم آسون نگرفت

رفتنت تلخ ترین حادثه بود تو که رفتی چرا بارون نگرفت

چرا بارون نگرفت , چرا بارون نگرفت چرا بارون نگرفت

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.