-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 اسفند 1393 22:58
دستور شرع گفته ، حلال است یک نظر . . . من بعد از آن نظر ، به تو پلکی نمیزنم !
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 اسفند 1393 22:58
چنان عشق این پلنگ خسته را انداخته ست از پا . . . که هرجا می رود ، دستش می اندازند آهو ها
-
سالهاست که رد شدن زنی آنطرف خیابان را زیبا نکرده است...
جمعه 22 اسفند 1393 22:55
حرفِ دلت را با غزل حالی کنی ، سخت است . . . شاعر که باشی ، عــ♥ــشق زجر دیگری دارد!
-
دوستت دارم
پنجشنبه 21 اسفند 1393 23:16
دلتنگ آسمان که باشی از آدم ها دلگیر نمی شوی... وقتی می شود فاصله گرفت بیهوده نمی جنگم! چرا باید بیهود جنگید برای چیزهایی که نمی توانی تغییرشان بدهی ؟ وقتی می شود دقایق عمرت را با ادم های خوب بگذرانی چرا باید لحظه هایت را صرف ادم هایی کنی که یا دل های کوچک شان مدام درگیر حسادت ها و کینه ورزی های بچه گانه اند یا مدام...
-
در کشور من ارزش انسان به نقاب است..
سهشنبه 19 اسفند 1393 23:19
گر تن بدهى ... دل ندهى کار خراب است چون خوردن نوشابه که در جام شراب است . گر دل بدهى ... تن ندهى باز خراب است این بار نه جام است و نه نوشابه ... سراب است . دریا بشوى چون به دلت شور عبور است نوشیدن یک جرعه زجام تو عذاب است . باران بشوى چون که تنت بر همه جاریست کى تشنه شود سیر ... فقط نام توآب است . اینجا به تو از عشق و...
-
گریه برای دختری که زنم بود
جمعه 15 اسفند 1393 23:08
بعد تو یکی بود شبیه ستاره صدا کردمش تو،تویعنی الهه ... دیگر هیچ پروایی برای انتشارخصوصی ترین ترانه هایم ندارم... ما قبل از تولد باهم زندگی میکردیم اما حیف که تو یادت نمی اید...
-
ازدواج کنی بازم زن ِ منی!
پنجشنبه 14 اسفند 1393 22:50
تو دلیل شعر گفتن منی! تو رو دوس دارم و دشمن منی! اگه حتی یه روزی با یه نفر، ازدواج کنی بازم زن ِ منی!
-
فاطمه (س)
چهارشنبه 13 اسفند 1393 22:43
بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام !؟ زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی!؟ داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟ دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت این بوی نان داغ به من جانِ تازه داد حتی به پلک های حسن،...
-
آنان که شراب نمی خورند ،
دوشنبه 11 اسفند 1393 23:41
آنان که شراب نمی خورند ، از آن می ترسند که ، افکار پلید خود را هنگام مستی برملا سازند وگرنه راستگویان راچه باک از مستی .
-
«روسری وا میکنی، خورشید عینک میزند!
دوشنبه 11 اسفند 1393 23:24
«روسری وا میکنی، خورشید عینک میزند! دستهگل غش میکند؛ پروانه پشتک میزند! کفش در میآوری، قالی علامت میدهد جامه از تن میکنی، آیینه چشمک میزند! هر کسی از ظنّ خود، در خانه یارت میشود گاز آتش میخورد! یخچال برفک میزند! میوهها با پای خود تا پیشدستی میدوند آن طرف کتری به پای خویش فندک میزند! روبهرویم مینشینی،...
-
الهه
جمعه 8 اسفند 1393 02:38
از دار دنیا منم و یه ستاره... از دار دنیا منم و یه الهه اونم که میخواد بره تنهام بزاره هر چی که میگم نرو فایده نداره میخواد دلم رو به زانو در بیاره برای هر چیز به بهونه میاره تا میگم آخه میگه آخه نداره میگم بیا تا یکی باشیم دوباره آهسته آروم میگه نه با اشاره پیشش میشینم تا بتونه دوباره گذشتهها رو باز به خاطر بیاره...
-
به تو چه؟؟
چهارشنبه 6 اسفند 1393 21:48
من اگر کافر و بی دین و خرابم؛ به تو چه؟؟ من اگر مست می و شرب و شرابم ؛ به توچه؟؟ تو اگر مستعد نوحه و آهی٬ چه به من؟ من اگر عاشق سنتور و ربابم ؛ به تو چه؟؟ تو اگر غرق نمازی٬چه کسی گفت چرا؟! من اگر وقت اذان غرقه به خوابم ؛ به تو چه؟؟ تو اگر لایق الطاف خدایی٬ خوش باش من اگر مستحق خشم و عتابم ؛ به تو چه؟؟ دُنیا گر چه سراب...
-
اسفند که عاشق شوی
سهشنبه 5 اسفند 1393 22:49
اسفند که عاشق شوی سال را با بوسه تحویل می کنی حتی اگر سال نو، نیمه شب از راه برسد . شاید تلفنت عاشقانه تر از همیشه زنگ بزند کسی با یک سلام قبل از سپیدهء سال بعد دیوانه ات کند اسفند که عاشق شوی تمام دروغ ها را باور می کنی و دلت غنج می زند. . می دانم که در روزهای آخر سال دسته کلیدت را گم می کنی گوشی ات را جا می گذاری و...
-
لابد تو آن دخترک هفت ساله بودی
دوشنبه 4 اسفند 1393 22:48
لابد تو آن دخترک هفت ساله بودی با روپوش بنفش سال اول مدرسه در ظهر تابستان نوزده سالگی من دخترکی که بافتههای مویش در پس مقنعهای سفید پنهان بود و من با دستانم لپهای صورتیاش را گرفتم و او خندید. کجا بودی وقتی دماغ ناظم دبیرستان را میشکستم؟ کجا بودی وقتی کتک میخوردم در سلولی به ابعاد چهار قدم؟ وقتی نخستین ترانه...
-
طرح ولایت، تور مشهد، راهیان نور
یکشنبه 3 اسفند 1393 22:48
طرح ولایت، تور مشهد، راهیان نور هی روضه میخوانیم در سوگ عمیقی که... از بخیه های پاره ی زخمی دیالکتیک تا ((امریکن پای)) و ((خداحافظ رفیق)) - ی که... ما قابلیت های فوق العاده ای داریم یک مورد اینکه: ما نخورده بیشتر مستیم با جنتی هم میشود جک های خوبی ساخت دنیا بخوابد، ما که بیداریم، ((ما هستیم)) با ریش، با ریشه، به هر...
-
دنیا پر از سگ است جهان سر به سر سگی ست
شنبه 2 اسفند 1393 22:39
دنیا پر از سگ است جهان سر به سر سگی ست غیر از وفــــــــــا تـــمام صفات بشــر سگی ست! لبخند و نان به سفره ی امشب نمی رسد پایان مــاه آمد و خــلق پـدر سگــــی ست از بوی دود و آهن و گِل مست می شود در سرزمین من عرق کارگر سگی ست جنــگ و جــنون و زلــــــزله؛ مــرگ و گرســنگی اخبار یک ، سه ، چار، دو ،تهران، خبر سگی ست...
-
مرا وقتی گرفتار خودم بودم صدا کردی
جمعه 1 اسفند 1393 22:07
مرا وقتی گرفتار خودم بودم صدا کردی مرا از من، مرا از قیدِ من بودن رها کردی _دوباره روی ماهت محو شد در رشته های شب تو با زیباییات این حرفها را نخ نما کردی... نماز عشق می خواندم، امامم حضرت دل بود کنارم بی تکلّف ایستادی، اقتدا کردی به هم نزدیک بودیم، آتش از لبهات میتابید دلت میخواست لبهای مرا، امّا حیا کردی من از...
-
تو دختری از جنس باران های خردادی..
پنجشنبه 30 بهمن 1393 23:29
می بوسمت یک روز در میدان آزادی می بوسمت وقتی که تهران دست ما افتاد می بوسمت وقتی صدای تیرها خوابید می بوسمت وقتی سلاح از دست ها افتاد ... می بوسمت پای تمام چوبه های دار وقتی کبوتر روی آنها آشیان دارد وقتی قفس تابوت مرغ عشق دیگر نیست وقتی که او هم بال و پر در آسمان دارد ... می بوسمت پشت در سلول ها وقتی بوی شکنجه از در...
-
بعدِ تو منظره ی کوچه ی ما
سهشنبه 28 بهمن 1393 22:32
بعدِ تو منظره ی کوچه ی ما بعدِ تو منظره ی کوچه ی مان فرق نکرد پنجره، چهره ی من ،سوزِ اذان فرق نکرد سرِ هر پیچ که عمداً به تو برمی خوردم سرخیِ صورت من از هیجان فرق نکرد بعد ِ تو مادرم از عشق مرا می ترساند! حسِّ من زیر قدم های زمان فرق نکرد بی تو در گیرِ خیالاتِ پُر از درد شدم روی بوم غزلم رنگ ِ خزان فرق نکرد روز وُ شب،...
-
وقت تگرگ، حال بد پشت بام را
دوشنبه 27 بهمن 1393 22:28
اعصاب خرد و خانه ی پرکار و شام را خوابم نمیبرد بنویسم کدام را لب بسته ام اگر، به موازات ترس نیست گم کرده ام کلید در خنده هام را من را به جرم اینکه زنم سرزنش نکن با جان و دل خریده ام این اتهام را گاهی سراغ چشم مرا از خودت بگیر دنبال کن درون خودت ردپام را من را بگیر در بغلت تا که حس کنی وقت تگرگ، حال بد پشت بام را شاعر...
-
با یه زن رو تختِ بخشِ دیالیز،
جمعه 24 بهمن 1393 22:01
با یه حکمِ تخلیه تو جیبِ کُت، با یه زن رو تختِ بخشِ دیالیز، با یه دختر که داره بُر می خوره، توی تختِ خوابای مردای هیز دیگه فرقی نداره مهرِ سجلِ تو چیه! دیگه فرقی نداره عکسِ رو اسکناس کیه! موقعی که کلیه ت حراج می شه، وقتی که خونِ رگاتو می فروشی، وقتی مجبوری که از پشتِ شیشه با خودت حرف بزنی با یه گوشی دیگه فرقی نداره...
-
شعری که شاعر کشت و تقدیمِ فلانی شد
پنجشنبه 23 بهمن 1393 21:57
هواشناسی امروز اعلام کرد . . . . . . . . . . . . . هوای مهدی فاطمه راداشته باشیدخیلی تنهاست. شعری که شاعر کشت و تقدیمِ فلانی شد معشوقهای که مفت و مجانی جهانی شد من شاعرم نفرینِ من خون و خطر دارد هر مصرعم یک مار صد سر زیر سر دارد من شاعرم اما به نانی کوچکم کردند ... قیچی به قیچی از غزلها واژه کم کردند حالا شبم را در...
-
در تمام خاله بازی های عهد کودکی ...
شنبه 18 بهمن 1393 22:21
در تمام خاله بازی های عهد کودکی ... همسرت بودم همیشه، بی وفا نشناختی...
-
ﺩﺭ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﮔﺮﮒ ﻫﺎ ﺭﺍ اینگونه ﺷﮑﺎﺭ می کنند:
جمعه 17 بهمن 1393 21:08
ﺩﺭ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﮔﺮﮒ ﻫﺎ ﺭﺍ اینگونه ﺷﮑﺎﺭ می کنند: ﺭﻭﯼ ﺗﯿﻐﻪ ﺍﯼ برنده مقداری ﺧﻮﻥ می ریزند ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﯾﺨﯽ ﻗﺮﺍﺭ داده ﻭ ﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺭﻫﺎ می کنند. ﮔﺮﮒ ﺁﻥ ﺭﺍ می بیند، یخ را به طمع ﺧﻮﻥ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﻧﺪ. ﯾﺦ روی تیغه کم کم ﺁﺏ می شود ﻭ ﺗﯿﻐﻪ ی تیز، ﺯﺑﺎﻥ سرد و بی حس شده ی ﮔﺮﮒ ﺭﺍ می بُرد. ﮔﺮﮒ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ می بیند ﻭ به ﺗﺼﻮﺭ و خیال این که ﺷﮑﺎﺭ و...
-
صدای پای مرگ می اید...!!!!
سهشنبه 14 بهمن 1393 22:26
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ... تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ... لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان ... که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پُر شیار ... لمس کن لحظه هایم را ... تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم لمس کن این با تو...
-
چقدر شبیه چکمه های کدخداست!
دوشنبه 13 بهمن 1393 22:04
محمدرضا رحیمی معاون اول محموداحمدی نژاد در حالی به جرم فساد اقتصادی محکوم به زندان شده است که سال ها ریاست "ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی" را بر عهده داشت و این، از طنزهای تلخ روزگار ماست. بی اختیاریاد این نوشته سیمین بهبهانی افتادم که: 《 وای که ردپای دزد آبادی ما چقدر شبیه چکمه های کدخداست 》 ؟؟!!! وای که...
-
حالا بگو که من به چه حالی ببوسمت؟
یکشنبه 12 بهمن 1393 22:55
حالا بگو که من به چه حالی ببوسمت؟ سبک رئال یا سورئالی ببوسمت؟ با تو خیالِ بوسه هواییم میکند! من مانده ام که با چه خیالی ببوسمت! لب های تو مصادفِ خرما، جنوبی اند چه محشری است اگر که شمالی ببوسمت! در نبش کوچه، یا تَهِ بن بست، یا... کجا؟ لطفاً بگو که در چه حوالی ببوسمت؟ باید حواس این دلِ من جمع تر شود! شک کرده ام که بر...
-
ترانزیت واژه ها...
پنجشنبه 9 بهمن 1393 23:26
ماه پیداست... و تونیستی... کنار حوض قدم می زنم وبه تو فکر میکنم ترانزیت واژه ها درشب کار من شده است همین که خواب به چشمانم می اید و تو نمی ایی باید گوشه ای بنشینم و چای داغی و ... دوباره شروع کنم... اصلا ادم شبی که قرار است از تو بنویسد ان شب به اندازه چند شب کم می اورد اما به قول مادر بزرگ نه رفتنی میماند ونه ماندنی...
-
درگیر توبودم که نمازم به قضا رفت
پنجشنبه 9 بهمن 1393 23:03
درگیر توبودم که نمازم به قضا رفت درمن غزلی دردو کشید وسرزا رفت سجاده گشودم که بخوانم غزلم را سمتی که تویی عقربه به قبله نمارفت دربین غزل نام توراداد زدم، داد آنگونه که تاآن سر این کوچه صدارفت بیرون زدم ازخانه یکی پشت سرم گفت این وقت شب این شاعر دیوانه کجارفت!؟ من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم من سمت شما آمدم واو سمت...
-
23دی ماه..
سهشنبه 23 دی 1393 12:30
دوشنبه 23 دی ماه 1392 ساعت حوالی 12:30 امتحان گرافیک من امتحان انقلاب تو وارد دانشگاه شدم اولین کاری که کردم وضو گرفتم و رفتم نماز ظهر خوندم همین که در سالن باز کردم سنگینی یه نگاه و چشم در چشم شدن من تو(اینبار تو اول نگاه کردی) انگار خدا هاله ای از نور رو تو حصار مقنعه ی کرمی(همیشه تیره میپوشیدی اما بارنگ روشنم جذاب...